سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

یک روز مانده به روز بیعت با امام عصر(عج)
نظرات ()

نمونه‌ای از تحریف تاریخی نهم‌ ربیع‌الاول/ سیره امیرالمؤمنین(ع) در اتحاد اسلامی

برخی افراد با اغراض خاص با برگزاری جشن‌ به اسم شاد کردن اهل‌ بیت(ع) در روز نهم ربیع‌الاول آتش اختلاف در بین مذاهب اسلامی را شعله‌ور می‌کنند و دانسته یا ندانسته مسیر اهداف دشمن در استحاله و جنگ نرم را هموار می‌‌کنند.

خبرگزاری فارس: نمونه‌ای از تحریف تاریخی نهم‌ ربیع‌الاول/ سیره امیرالمؤمنین(ع) در اتحاد اسلامی

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، تشیع به عنوان مسیر حقیقی اسلام که ریشه در مبانی نظری و عملی مکتب پیامبر(ص) دارد. التزام به این عقاید و رفتارهای برخاسته از آن باعث سعادت دین و دنیا می‌شود، خصوصاً در عرصه اجتماعی و سیاسی، هر چه التزام عملی بیشتر باشد، اهداف اسلامی بیشتر در دسترس خواهد بود، هر چه زاویه بیشتری از این معیارها ایجاد شود از اهداف اسلام دور می‌شویم و حاصل این زاویه، نزدیک شدن به جاهلیت و بهره‌برداری بیشتر دشمنان اسلام از آن خواهد بود، همانگونه که سران کفر و صاحبان سرمایه و قدرت در دوران جاهلیت از نمادها و عبادات دینی به سود خود بهره می‌بردند.

در عصر ما نیز برخی تفسیرها و برداشت‌ها از موضوع ولایت و امامت و چگونگی رابطه اما و امت باعث شده است که به نام بهره‌گیری و تبعیت از اهل بیت و وفاداری به عشق اهل بیتی کارهایی انجام شود که باعث افتراق امت اسلام و به هدر رفت جان، ناموس و منافع عظیم مسلمانان وامت اسلامی شود.

برخی از تجربیات به نام اسلام که به تشیع انگلیسی معروف شده‌اند، از مناسبت‌های اسلامی شیعی سوء بهره‌برداری می‌کنند؛ از جمله این مناسبت‌ها نهم ربیع‌الاول است که به نام سالروز آغاز امامت امام عصر(عج) مزین شده است؛ اما بنابر برخی از ادله ضعیف به کشته شدن یکی از خلفاء به بهانه جشن و سرور و احیای امر اهل بیت، گفتارها و رفتارهایی نسبت به مقدسات دیگر مذاهب اسلامی واقع می‌شود که توهین آمیز و تفرقه‌افکنانه است. آنچه در ادامه می‌آید بخش دوم «بررسی فرصت‌ها و چالش‌های نهم ربیع‌الاول به عنوان آغاز سالروز امامت امام عصر(عج)» به قلم جواد اسحاقیان و حجت حیدری چراتی از کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت است:

*تبعات حرکات این جریان در امت اسلامی

«شیخ عبدالعزیز آل الشیخ» مفتی اول سعودی در برابر این اقدام چنین واکنش می‌دهد: بعد از اسائه ادب این اشخاص به ام‌المؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیع در کشورهای عربی و اسلامی متوقف شده است، وی در دیدار خود با ائمه جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفت: سخنان این روحانی شیعه باعث شد تا بسیاری از اهل سنت که تمایلی به تشیع داشتند، از مسیر انحرافی خود برگشته و راه مستقیم را برگزینند. آل الشیخ ادامه داد: مخبرین ما در کشورهای عربی به من اطلاع دادند، عده زیادی از اهل سنتی که شیعه شده بودند، به‌ خصوص در شمال آفریقا، پس از گفته‌های این شخص ... به مذهب حق برگشته‌اند.

تا اینکه این دست موضع‌گیری‌ها که باعث ورود فشارهای فراوان به شیعیان عرب نیز شده بود، جمعی از علما و فرهیختگان شیعه منطقه احساء عربستان را بر آن داشت تا استفتائی را خدمت مقام معظم رهبری ارسال کنند. پاسخ معظم‌له آبی بود بر آتش: «اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهام‌زنی به همسر پیامبر(ص) اسلام حرام است، این موضوع، شامل زنان همه پیامبران ـ‌به‌ویژه سیدالانبیاء پیامبر(ص) اعظم‌ـ حضرت محمد(ص) می‌شود»، فتوایی که از شبکه ماهواره‌ای الجزیره گرفته تا روزنامه الانباء کویت، سایت پرمخاطب محیط، روزنامه‌های السفیر لبنان و الحیات چاپ لندن و سایت رادیو تلویزیون مصر و... به انعکاس درآمد و مورد تحلیل قرار گرفت.

برخی از علمای اسلام با توجه به اهمیت این موضوع و خطر انحرافات واقع شده، کمک و همیاری به این جریان را تعاون بر اثم دانسته‌اند و در فتوای خود کمک به این جریانات و صرف وجوه شرعی به اینها را مجزی ندانسته‌اند. مانند آیت‌الله محقق کابلی.

یکی از اقدامات این جریان مشکوک، نام‌گذاری هفته برائت در ربیع‌الاول سال پیش بود، این جریان در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «با نزدیک شدن به ایام فرحه الزهرا و غدیر ثانی، شورای سیاست‌گذاری شبکه جهانی امام حسین(ع) در بیانیه‌ای اعلام داشت: روز نهم ربیع‌الاول طبق فرموده اهل‌بیت(ع) روز غدیر ثانی نامگذاری شده است... از این رو بر خود لازم می‌دانیم که از روز نهم لغایت 15 ربیع‌الاول را به‌ عنوان هفته برائت نامگذاری کنیم تا از این شبکه مقدسه پیام برائت از دشمنان خاندان رسالت را با اتکا به عمل معصومین به جهان صادر نماییم.»

*تحریف تاریخی در مورد محتوای نهم ربیع‌الاول

این گروه‌ها به جای پرداختن به آغاز امامت امام زمان(عج) در این روز، موضوع قتل خلیفه دوم را به غلط مطرح می‌کنند؛ لذا برنامه‌هایی مانند هفته برائت و مطالب توهین‌آمیزی درمورد مقدسات دیگر مذاهب اسلامی را بدین بهانه اجرا می‌کنند.

با رجوع به کتب تاریخی روشن می‌شود که به‌ اتفاق، ذی‌الحجه را به‌ عنوان زمان قتل خلیفه دوم دانسته‌اند و وقوع این حادثه در ماه ذی‌الحجه از امور متواتر و قطعی بوده است. علاوه بر مورخان، فقهای بزرگ شیعه نیز بر این مسأله اتفاق و اجماع دارند.

شیخ مفید در کتاب تواریخ(مسار الشیعه ص 42)، سید بن طاووس در اقبال الاعمال(ج 3 ص 113)، ابن ادریس حلی(سرائر ج 1 ص 418)، علامه حلی(عدد القویه ص 328-331/ منتهی المطلب ج 2 ص 612 و...) و شیخ ابراهیم بن علی کفعمی (مباح ص 510)

با این وجود برخی از افراد با اغراض خاص، نسبت دادن این روزها با قتل خلیفه دوم را برجسته کرده‌اند و با برگزاری جشن‌ها و اعمال خاص در این روز که به اسم شاد کردن اهل‌بیت(ع) انجام می‌شود، آتش اختلاف و درگیری بین مذاهب اسلامی را شعله‌ور می‌کنند و دانسته یا ندانسته مسیر اهداف دشمن در استحاله و جنگ نرم را هموار می‌‌کنند. یکی از ضربه‌هایی که در این راستا به منافع امت اسلامی وارد می‌شود خدشه‌دار شدن اتحاد و انسجام اسلامی است که می‌توانست سدی محکم در برابر نفوذ باشد.

*اتحاد اسلامی و آسیب‌های موجود در رابطه با آن

مفهوم وحدت و تفاوت آن با تسامح اعتقادی: هدف وحدت حفظ آرمان‌های مشترک و تقویت جبهه اسلام و نگاه داشتن وجهه و ابهت امت اسلام است، چنانکه قرآن علت توجه دادن امت اسلام به اتحاد را تبیین کرده است، در سوره مبارکه انفال اطاعت از خدا و رسول و دوری از نزاع را به مسلمانان امر می‌کند:‌ «وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَ‌سُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِ‌یحُکُمْ وَاصْبِرُ‌وا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِ‌ینَ?46? وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَ‌جُوا مِنْ دِیَارِ‌هِمْ بَطَرً‌ا وَرِ‌ئَاءَ النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَاللَّه بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ?47?»، براساس آیه 46، اگر اطاعت خدا و رسول محقق نشود، تنازع و اختلاف ایجاد‌شده و قوت و استحکام و ابهت و آبروی امت اسلام مخدوش می‌شود.

اهمیت امت واحده نیز در آیات دیگر قرآن مورد اشاره واقع شده است؛ از این رو اقامه شعائر و آیین‌های مذهبی باید در خدمت این آرمان کلان باشد. در آیه 47 اشاره می‌فرماید که حرکت و اقدامات شما و لو به نام دین و جهاد و... باشد، نباید ریایی باشد که موجب انسداد راه الهی و منجر به شکست خواهد شد، بنابراین اتحاد، راهبردی برای پیروزی جبهه مسلمین است، اما این به معنای تکثرگرایی در حق و کنار گذاشتن عقاید حق خود نیست. مقام معظم رهبری با توجه دادن به این نکته می‌فرمایند: مسأله، مسأله این نیست که شیعه یا سنی، عقاید یکدیگر را قبول کنند؛ نه، هر کسی عقیده خودش را دارد، هر کسی تابع استدلال است و به هر عقیده‌ای رسید، درست است. مسأله این است که اصحاب عقاید مختلف، بایستی به وسوسه دشمن گوش نکنند، به جان هم نیفتند، با هم دشمنی نکنند و نسبت به هم کارشکنی نکنند.

این موضوع آن چنان اهمیت دارد که قرآن حتی رعایت وحدت در مشترکات اسلام و ادیان ابراهیمی دیگر را مهم می‌داند: خداوند در آیه 64 آل عمران می‌فرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى? کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِ‌کَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْ‌بَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛ بگو: ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است، بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریکت او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد؛ پس اگر [از این پیشنهاد] روی گرداندند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم.

وقتی با اهل کتاب دستور به همدلی داده شده و اینکه در مشترکات همراه باشند به طریق اولی در مورد شیعه و سنی ضرورت همدلی و اشتراک مساعی بیش‌تر شده است، به‌ طور کلی هر جا سخن از ولایت و صراط مستقیم الهی است، مقارن موضوع وحدت و حفظ آبرو و ابهت امت اسلامی است، در قرآن هم این مسأله مورد توجه قرار گرفته است.

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا ? وَاذْکُرُ‌وا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى? شَفَا حُفْرَ‌ةٍ مِنَ النَّارِ‌ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ? کَذَ?لِکَ یُبَیِّنُ اللَّـهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»?103?، این آیه که مربوط به نقش ولایت (پیامبر) در اتحاد مسلمین است نشان می‌دهد که حضور ولی خدا باعث همدلی در مسیر اتحاد امت اسلامی می‌شود مانند جریان پیمان اخوت در مدینه.

البته روشن است که هرگونه اتحاد بر محور ولایت باید صورت بگیرد، نه آنکه خود وحدت موضوعیت داشته باشد، اما در هر حال این پیام مهم وجود دارد که ولایت و یاران ایشان به گونه‌ای عمل می‌کنند که گروه‌های مختلف اسلامی زیر پرچم اتحاد قرار بگیرند و آموزه‌ها و رفتار ولو به نام اسلام و اهل‌بیت(ع) باشد، موجب اختلاف نمی‌شود.

*مستندات روایی وحدت

دسته‌های متعددی از روایات در مورد وحدت وجود دارد، برخی از آن‌ها با ارائه ملاک، عوامل اتحاد را برمی‌شمارند: «قال رسول‌الله(ص) ..فأنتم «اهل البیت» أهل الله عزوجل الذین بهم تحت النعمه و اجتمعت الفرقه و ائتلفت الکلمه»؛ پیامبر اکرم(ص) فرمود: شما اهل‌ بیت(ع)، اهل الله هستید که به برکت شما، نعمت کامل گشته و پراکندگی برطرف‌ شده و اتحاد کلمه پدید آمده است.

از این‌گونه روایات می‌توان این پیام را هم به‌ دست آورد که در معیار وحدت هم خود اهل‌ بیت(ع) باید محور قرار بگیرند، لذا نوع برخورد آنان با مذاهب و گروه‌های اعتقادی در اینجا باید مورد توجه واقع شود و نباید به سلیقه و رأی شخصی خود به نام اهل‌بیت(ع) عمل کرد. چنانکه در شیعه انگلیسی هم بنا بر تفسیر و سلیقه خود عمل می‌کنند. در ادامه این نوشتار، سیره اهل‌ بیت(ع) در این موضوع خواهد آمد.

در روایت دیگر آمده است: «إِلهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَفَأمَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالْاختِلافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟»؛ امام علی(ع) فرمود: خدا یکی، پیامبر یکی و کتاب یکی است. آیا آن‌ها را خداوند به اختلاف و دو دستگی فرمان داده و او را اطاعت می‌کنند؟ یا آنها را از اختلاف نهی کرده و فرمانش را سرپیچی می‌کنند؟

در برخی از روایات اهداف و فواید وحدت نمایان می‌شود: «قال النبی(ص) ألمؤمنون إخوة تتکافؤ دماؤهم و هم ید علی من سواهم»؛ مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچه‌اند. اکنون با توجه به وضعیت فعلی مسلمانان و توطئه‌های متعدد آنان در سرکوب کشورهای اسلامی و حتی حمایت از تکفیر و کشتار داخلی مسلمین، اهمیت و عمق این روایات روشن می‌شود.

دسته دیگر روایات مربوط به همراهی مذاهب اسلامی در آیین‌های دینی: روایت مبنی بر اینکه هر کس به سنی در نماز اقتدا کند، گویی به پیامبر(ص) اقتدا کرده است، امام صادق(ع) می‌فرماید: «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»، مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب وسائل الشیعه بابی را به روایات داله بر استحباب شرکت در نماز جماعت اهل سنت و شرکت در صف اول نماز آن‌ها اختصاص داده است.

*سیره امیرالمؤمنین(ع) در اتحاد اسلامی

حضرت امیر(ع) به‌عنوان امام اول و نیز صحابی برتر از دید مسلمانان (و همچنین یکی از خلفای مورد احترام امت اسلام)، می‌تواند الگوی مهمی در نحوه اتحاد مسلمانان باشد، خصوصاً که برخی از رفتارهای ضد وحدت به بهانه این انجام می‌شود که لازم است به مظلومیت ایشان توجه شود و فریاد حقانیت و مظلومیت ایشان را به جهان برسانیم. با توجه به اینکه ادله قاطع و متواتری بر حقانیت ایشان در خلافت بلافصل پیامبر(ص) وجود داشته و دارد نوع رفتار ایشان در حوادث پس از پیامبر(ص)، راهگشای امروز ما خواهد بود. نکته مهم آن است که حق خلافت و تحقق ولایت سیاسی ایشان امر شخصی و یک حق جزئی و فرعی نبوده است که قابل اغماض باشد، اما با همه این احوال، آن حضرت مصالح کلی جهان اسلام را مورد توجه قرار می‌دهند و به جبهه‌بندی خارجی دشمنان اسلام را مهم‌تر از صف‌بندی‌های خود مسلمانان می‌دانند.

شهید آیت‌الله مطهری در این مورد می‌گوید: علی(ع) از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبه‌های فراوانی در نهج‌البلاغه شاهد این مدعی است. در عین حال این تظلم‌ها موجب نشد که از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود. در جمعه و جماعت شرکت می‌کرد، سهم خویش را از غنائم جنگی آن زمان دریافت می‌کرد، از ارشاد خلفا دریغ نمی‌نمود، طرف شور [و مشورت] قرار می‌گرفت و ناصحانه نظر می‌داد. در جنگ مسلمین با ایرانیان که خلیفه وقت مایل است خودش شخصا شرکت کند، علی پاسخ می‌دهد: خیر، شرکت نکن، زیرا... اگر شخصا به میدان نبرد بروی، خواهند گفت: هذا اصل العرب: ریشه و بن عرب این است. نیروهای خود را متمرکز می‌کنند تا تو را از بین ببرند و اگر تو را از بین ببرند با روحیه قوی‌تر به نبرد مسلمانان خواهند پرداخت. بنابراین روشن می‌شود که حفظ جان خلیفه و مرکزیت جهان اسلام برای امیرالمؤمنین(ع) چنان اهمیت دارد که برای در امان ماندن آن از خطرها راهکار مستدل ارائه می‌کند.

در جریان پس از رحلت پیامبر(ص)، ابوسفیان از امیرالمؤمنین(ع) خواست که با هم طرح مشترکی داشته باشند که خلافت را بازپس بگیرند و دیگران را کنار بزنند، اما حضرت امیر این درخواست را قبول نکرد که این رفتار ایشان دلایل مختلفی داشت، اما یکی از آنها حفظ اصل اسلامی و جلوگیری از تفرق در شرایط خاص است، بنابراین در زمان ما هم این مصالح عام لازم است رعایت شود. در اینجا برخی از گروه‌های انحرافی تصور و برداشت دیگری دارند و می‌گویند نمی‌توان رفتار معصوم را در زمان خودمان پیاده کنیم، زیرا آن زمان نیروی کافی برای امام نبوده است و ضمنا معصوم هر زمان تشخیص خود را دارد که قابل الگوگیری برای ما نیست، اما این برداشت باطل است، زیرا ملاک در زمان ما همان معیار رفتار زمان معصوم است. با آنکه امامت یک حق شخصی نبود و مهم‌ترین حق اجتماعی و سیاسی است، ولی مصالح بالاتر جهان اسلام باعث می‌شود که امام این‌گونه عمل کنند. در واقع رفتار حضرت یک حرکت استراتژیک است و تبعیت ما از ایشان در زمان خودمان هم به‌ عنوان یک عمل راهبردی عقلی است، نه یک الگوگیری ساده مذهبی.

*تقابل دشمن برای نابود کردن ظرفیت اتحاد اسلامی

انقلاب اسلامی هم براساس این میراث ولایی و رفتار استراتژیک شکل گرفت و همان آرمان‌های وحدت‌آفرین را دنبال می‌کند: تقابل دشمنان با انقلاب اسلامی برای نابود کردن ظرفیت اتحاد اسلامی زمانی که انقلاب اسلامی واقع شد، باعث جذب دل‌های مختلف شد و آحاد مسلمانان که شیعه هم نبودند، مجذوب انقلاب شدند؛ لذا دشمنان برای انتقام گرفتن از این حرکت سعی دارند به تحریک گروه‌های شیعه و سنی بپردازند تا در قالب مراسم خاص مذهبی و تعصبات هر کدام، چالش‌هایی در برابر انقلاب اسلامی و نظام ایجاد کنند.

این مسأله در حالی اتفاق می‌افتد که ظرفیت انقلاب اسلامی می‌تواند دنیای اسلام را به اتحاد هدایت کند و ذخائر مادی معنوی امت اسلام را احیا کند و از زیر یوغ استعمار و استکبار خارج کند، چنانکه با تحقق‌بخشی از اهداف انقلاب و صدور پیام آن به کشورهای اسلامی می‌توانیم این هدف‌گیری و حرکت رو به جلو را مشاهده کنیم، اما شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی دشمن با درک این موضوع سعی می‌کنند نیروهای امت اسلام را به اصطکاک بکشانند و انقلاب را هم یک حرکت متعصبانه مذهبی خاص جلوه دهند تا امت اسلام از گرایش به آن و اهدافش دور بماند؛ لذا می‌بینیم حرکت‌های اختلاف‌افکنانه گروه‌های خاص به نام تشیع و اهل‌بیت(ع) هم مورد حمایت آنان قرار می‌گیرد.

یکی از شبهاتی که در برابر ایده اتحاد بین شیعه و سنی مطرح می‌شود آن است که مثلاً شیعیان و انقلاب اسلامی کمک‌های متعدد به فلسطینی‌ها و برخی نهضت‌های اسلامی می‌کند که شیعه هم نیستند و آنها هم نه تنها قدردان نیستند، بلکه معمولاً در برابر ایران می‌ایستند. در این‌ صورت کمک و همدلی در این موارد چه توجیهی دارد؟

پاسخ آن است که این ناسازگاری‌ها و برخوردهایی که با ایران و شیعیان می‌شود و در کشورهایی مانند عربستان و برخی کشورهای عربی مسلمان منطقه و... می‌شود، مربوط به سران و کانون‌های قدرت و ثروت است، اما توده مردم همراهی خاصی با جریان انقلاب اسلامی و ولایت فقیه دارند، لذا در اجتماعات و نهضت‌هایی که در امت اسلامی نمایش داده می‌شود و در کل دل‌های شیعیان و اهل سنت در این جریان‌ها نزدیک است.

*تقابل این جریان‌ها با انقلاب و نظام اسلامی

این گروه‌ به بهانه‌های مختلف به تقابل و توهین نسبت به نظام اسلامی اقدام کردند، به‌ عنوان نمونه در جریان تشییع یکی از عناصر این جریان با آنکه رهبر معظم پیامی هم برای وفات ایشان صادر کرد و در یکی از حرم‌های اهل‌ بیت(ع) مکانی برای دفنش در نظر گرفت‌، اما برخی از طرفداران وی به بلوا و آشوب در مراسم او پرداختند.

در طی فتنه 88، نیز به‌ صورت کامل در برابر نظام اسلامی ایستاند. در دوران فتنه با سخنرانی‌های عجیب، به جای محکوم کردن اهانت‌کنندگان به امام حسین(ع) و منافقین و فرقه‌های ضاله (که در این اهانت‌ها همکاری داشتند)، به محکوم کردن نظام پرداختند؛ این کار ایشان موجب شادمانی گسترده و حمایت‌های بی‌دریغ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از این گروه و در اختیار قرار دادن مقادیر قابل توجهی از امکانات به منظور تحقق اهداف ایشان گردیده است.

این گروه، علاوه بر آنکه موجبات وهن شیعه، در منظر عموم انسان‌های مسلمان و غیرمسلمان فراهم می‌سازد، مواضع وحدت‌بخش امام امت در بیداری اسلامی را نیز هدف هجوم خود قرار داده و با تزریق منابع نامعلوم و البته نامحدود مالی، اقدام به فحاشی و توهین به مقدسات اهل سنت کرده و با ترویج برخی رفتارهای اصطلاحاً مذهبی که موجب تفرقه اساسی بین برادران سنی و شیعه می‌شود، همانند تشویق به برگزاری و نمایش رسانه‌ای هفته برائت در طول هفته وحدت و ترسیم و ترویج رسانه‌ای عید غدیر ثانی.

از سوی دیگر با وجود اینکه آنها بیش‌تر اهتمامشان به اصطلاح احیای شعائر شیعی و حمایت از تشیع و اهل‌بیت(ع) است، اما در اقدامی عجیب، علیه مقاومت اسلامی در لبنان (که از شیعیان حزب‌الله متشکل هستند) فعالیت می‌کنند. نمونه دیگر اینکه این جریان با وجود اینکه ادعای حمایت و پشتیبانی از تمام شیعیان و محبان اهل‌بیت(ع) را دارد، اما در ماجرای سوریه (و تهدید حرم حضرت زینب(س) و کشتار شیعیان) کوچک‌ترین اظهارنظری نکرده است. حتی زمانی که دشمن درصدد تخریب مرقد مطهر حضرت زینب(س) بود هیچ عکس‌العملی از این فرقه نشان داده نشد.

*حمایت استعمار و سران استکبار از فعالیت‌های مربوط به این جریان‌ها

استعمار و استکبار در تاریخ پیدایش و تکامل خود همواره از سیاست اختلاف‌افکنی برای دوام خود بهره گرفته است، تنها در یک نمونه از اقدامات آنها در دو قرن اخیر، پس از آنکه از شروع نهضت بیداری مسلمانان هراسان شدند، به ایجاد فرقه‌هایی جداگانه در عالم تشیع و تسنن اقدام نمودند که همگی هدف مشترکی در فرسایش امت اسلام داشتند.

یکی از اقداماتی که استعمارگران مانند انگلیس در دوره معاصر (برای ایجاد تفرقه مذهبی بین شیعه و سنی و ایجاد پروژه شیعه‌هراسی) انجام دادند، آن است که طرح هلال شیعی را به میان آوردند که در این طرح ادعا می‌کنند برخی از کشورهای اسلامی دارای گرایش‌های شیعه سعی دارند یک منطقه خاص در امت اسلامی را تصرف کنند و اهل سنت را در حصر و محاصره خود دربیاورند تا تدریجاً دیگر مسلمانان را تحت نفوذ و سیطره خود درآورند. قابل ذکر است که برجسته کردن موضوع هلال شیعی به زبان ملک عبدالله اردنی مطرح شد که این نشان می‌دهد استکبار در راستای مراحل جنگ نرم به مشغول ساخت مذاهب اسلامی به همدیگر و شیعه‌هراسی و یا سنی‌هراسی اقدام کرده است.

تشکیل دفترها و مراکز حمایتی برای این گروه‌ها در انگلیس و دنبال کردن پروژه مرجع‌سازی در برابر حوزه‌های علمیه و مراجع معظم، یکی از راه‌های دخالت بیگانگان در دنیای اسلام، حمایت از رفتارها و جریانات دینی است که منافع عام آن به این کانون‌های استعماری بر می‌گردد. از جمله برخی از اشکال عزاداری که در این جریان‌ها انجام می‌شود مانند قمه‌زنی مورد حمایت قرار می‌گیرد در اینجا مستندانی در این مورد ذکر می‌کنیم:

علامه محمد جواد مغنیه از علمای بزرگ عراق در کتاب تجارب خود بحثی دارد تحت عنوان «کفن‌هایی برای زنده‌ها» می‌گوید: دولت انگلیس در ماه محرم، هزار کفن به قمه‌زنان هدیه کرد و هنگامی که دولت آمریکا از آن با خبر شد، برای آنکه فرصت را از دست ندهد، دو هزار کفن به آنها هدیه کرد.

جامعه‌شناس عراقی «ابراهیم الحیدری» در کتاب Sozioloyie آورده است، اشاره می‌کنیم: سفیر انگلیس در بغداد بعد از جنگ جهانی دوم و هم‌زمان با کاهش مواد غذایی و افزایش قیمت‌ها در بازار، مقدار زیادی چای و سیگار مورد نیاز هیأت‌ها و مجالس عزاداری را از طریق شخص ثالثی به بعضی از مسئولان هیأت‌ها تقدیم کرد؛ جالب اینکه به این هیأت‌ها مقدار زیادی پارچه سفید هم برای استفاده در مراسم قمه‌زنی داده شد.

دکتر تیجانی نیز در کتاب «اهل بیت (ع)؛ کلید مشکل‌ها» در این‌باره می‌نویسد: یکی از علمای گذشته می‌فرمود: ... انگلیسی‌ها مقدار زیادی شمشیر، (برای قمه‌زنی) در میان دسته‌های عزاداری - در کربلا- تقسیم می‌کردند.

ادامه دارد...




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 11:53 صبح
چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)
نظرات ()


 

قالَ الاِْمامُ الْعَسکَرى(علیه السلام):


1- پرهیز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»:
جدال مکن که ارزشت مىرود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
(تحف العقول ص 486)

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّى یَقُومَ.»:
هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

3- هلاکت در ریاست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمینًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ یَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِیّاکَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَةِ، فَإِنَّهُما یَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَکَةِ.»:
آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنى کنى و در پىریاست باشى، زیرا این دو، آدمى را به هلاکت مىکشانند.

4- گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَیْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمى ] بگوید: اى کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.

5- نزدیکتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَیْنِ إِلى بَیاضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتر است.

6- دوستى نیکان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضیلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَیْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نیکان به نیکان، ثوابست براى نیکان. و دوستى بدان به نیکان، فضیلت است براى نیکان. و دشمنى بدان با نیکان، زینت است براى نیکان. و دشمنى نیکان با بدان، رسوایى است براى بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مىگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.

8- خنده بیجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْکُ مِنْ غَیْرِ عَجَب.»:
خنده بیجا از نادانى است.

9- همسایه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَیِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى کمرشکن، همسایه اى است که اگر کردار خوبى را بیند نهانش سازد و اگر کردار بدى را بیند آشکارش نماید.

10- پندى گویا و جامع
«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دینِکُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله علیه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دینِهِ وَ صَدَقَ فى حَدیثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِىٌ فَیَسُرُّنى ذلِکَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنًا وَ لا تَکُونُوا شَیْنًا، جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.»:
لَناحَقٌّ فى کِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا یَدَّعیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا و راستگویى و امانتدارى درباره کسى که شما را امین دانسته ـ نیکوکار باشد یا بدکار ـ و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش مىکنم. محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)براى همین آمده است. در میان جماعت هاى آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید. و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: این یک شیعه است، و این کارهاست که مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانید و همه زشتى را از ما بگردانید، زیرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم. در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پیامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدى جز ما مدّعى این مقام نیست، مگر آن که دروغ مىگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سلام و تحیّت بفرستید. زیرا صلوات بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنید و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
(بحارالانوار-جلد75-صحفه372باب29)

11- اندیشه در کار خدا
«لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت کردن به زیادى روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

(تحف العقول، ص448)


12- پلیدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.

13- ویژگى هاى شیعیان
«شیعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِیَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاکِیَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَیَفْجُرُ لَهُمْ یَنابیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پیروان ما، گروه هاى نجات یابنده و فرقه هاى پاکى هستند که حافظان [آیین] مایند، و ایشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمککار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حیات [منجىِ بشریّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پیش از ظهور براى آنان خواهد جوشید.

14- ناآرامى کینه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.

15- پارساترین مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترین مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک نماید. کوشننده ترین مردم کسى است که گناهان را رها سازد.
(تحف العقول ، ص 489)

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَکَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْکافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،برکت و بر کافر، اتمام حجّت است.
(تحف العقول، ص489)

17- محصول اعمال
«إِنَّکُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَیّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ یَأْتى بَغْتَةً، مَنْ یَزْرَعْ خَیْرًا یَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرًّا یَحْصِدُ نِدامَةً، لِکُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا یُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا یُدْرِکُ حَریصٌ ما لَمْ یُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَیْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر کاهنده و روزهاى برشمرده اى دارید، و مرگ به ناگهان مىآید، هر کس تخم خیرى بکارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر کس تخم شرّى بکارد به پشیمانى بِدْرَوَد. هر که هر چه بکارد همان براى اوست. کُندکار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نیست در نیابد، هر که به خیرى رسد خدایش داده، و هر که از شرّى رهد خدایش رهانده.

18- شناخت احمق و حکیم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَکیمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا یَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرایى
«ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هیچ عزیزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذلیل گردد و هیچ ذلیلى به حقّ نیاویزد، مگر آن که عزیز شود.

21- دوست نادان
«صَدیقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مایه رنج است.

22- بهترین خصلت
«خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْیمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزى نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتیجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ.»:
جرأت و دلیرى فرزند بر پدرش در کوچکى، سبب عاقّ و نارضایتى پدر در بزرگى مىشود.

24- بهتر از حیات و بدتر از مرگ
«خَیْرٌ مِنَ الْحَیاةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَیاةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چیزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آید، و بدتر از مرگ چیزى است که چون به سرت آید مرگ را دوست بدارى.

25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چیزى که او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِیَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فیها نِعْمَةٌ تُحیطُ بِها.»:
هیچ بلایى نیست، مگر این که در آن از طرف خدا نعمتى است.

27- اکرام بدون افراط
«لا تُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما یَشُقُّ عَلَیْهِ.»:
هیچ کس را طورى اکرام مکن که بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر که در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر که آشکارا برادرش را پند دهد او را کاسته.

29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا یُحْسَدُ عَلَیْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است که بر آن حسد نبرند.

(تحف العقول، ص489)


30- سختى تربیت نادان
«رِیاضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ کَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادى بیجا
«لَیْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمدیده، از بىادبى است.
(تحف العقول، ص489)

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نیکو، زیبایى ظاهرى است،و عقل نیکو، زیبایى باطنى است.

33- کلید تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ.»:
تمام پلیدى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن دروغگویى است.

(بحار الانوار، ج78، ص377)

34- چشم پوشى از لغزش و یادآورى احسان
«خَیْرُ إِخْوانِکَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَکَ وَ ذَکَرَ إِحْسانَکَ إِلَیْهِ.»:
بهترین برادران تو کسى است که خطایت را نادیده گیرد و احسانت را یادآور شود.

35- مدح نالایق
«مَنْ مَدَحَ غَیْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر که نالایقى را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد.

36- راه دوست یابى
«مَنْ کانَ الْورَعُ سَجِیَّتَهُ، وَ الْکَرَمُ طَبیعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ کَثُرَ صَدیقُهُ.»:
کسى که پارسایى خوى او، و بخشندگى طبیعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد.

(مسند الامام العسکری، ص287)

نکته: شاید برخی از خوانندگان برایشان سؤال (شبهه) پیش بیاید که چه طورممکنه کسی باایمان باشه وازمردم گریزان ، اگراین طوربود پیامبر باید مردم گریزترین آدم روی زمین می شد.

این سؤال به طور تفصیل توسط علامه محمودی در کتاب « نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة »پاسخ داده شده است. وی در ذیل روایت امام عسکری علیه السلام که فرمودند «منْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد. می گوید: بحث انزوا و دوری و وحشت از مردم، ناظر به مجالس باطل، صرف اوقات در لهو و لعب، غفلت، جهالت و غیبت و کارهای حرام دیگر است . ایشان کلامی از ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه در این باره می آورد که سودمند است. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة ج 8 ص 107

38- خرابى مناره ها و کاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصیرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى که قائم(علیه السلام) قیام کند، دستور به خرابى مناره ها و کاخ هاى مساجد دهد.

39- نماز شب، سیر شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

(مسند الامام العسکری، ص290)
 
40- ادبى بسنده
«کَفاکَ أَدَبًا تَجَنُّبُکَ ما تَکْرَهُ مِنْ غَیْرِکَ.»:
در مقام ادب براى تو همین بس که آنچه براى دیگران نمیپسندى، خود، از آن دورى کنى.

 (مسند الامام العسکری، ص288)

 
 
منبع: کتاب شریف تحف العقول‏ ، ابن شعبه حران، ناشر: جامعه مدرسین‏ ص 486 
همچنین کتاب بحارالانوار نیز موجود است



نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 11:8 صبح
نهم ربیعالاول عید ولایت امام زمان (عج)
نظرات ()

یکی از مراجع تقلید گفت: دشمن به بهانه روز نهم ربیع‌الاول در تلاش است میان مسلمانان تفرقه بیندازد، ولی ما باید به همه جهان نشان دهیم روز نهم ربیع‌الاول روز عید ولایت امام زمان (عج) است.

فارس: آیت‌الله حسین نوری‌همدانی ظهر امروز در دیدار با اعضای ستاد هماهنگی فعالیت‌های مهدوی با بیان اینکه مطالب مربوط به امام عصر (عج) فراوان است، اظهار کرد: عنایت نبی مکرم اسلام (عج) و ائمه اطهار (عج) برای بیان مطالب به قدری فراوان است که اگر بخواهیم جمع‌آوری و منتشر کنیم چند جلد کتاب می‌شود.  

وی با اشاره به اینکه در ارتباط با وظایف شیعیان در آخرالزمان مطالب بسیاری ذکر شده است، تصریح کرد: در هر دورانی شیعیان وظایفی را بر عهده دارند که وظایف آنان در دوران آخرالزمان نیز بیان شده است.

این مرجع تقلید بر ضرورت ایجاد یک رشته تخصصی برای طلاب در زمینه مهدویت تاکید کرد و گفت: باید تقسیم‌بندی انجام شود تا در زمینه ولی عصر (عج) تحقیقات مفصلی صورت بگیرد به گونه‌ای که تمام شبهات مهدوی پاسخ داده شود.

نوری‌همدانی ادامه داد: دوران امام صادق (ع) که دوران رشد و شکوفایی علمی و مذهبی بود، این امام معصوم (ع) هر یک از شاگردان خود را در زمینه‌ای خاص تربیت کرده بود، به گونه‌ای که شماری از آنان فقط در مسائل فقهی، برخی در علم جبر و بعضی در زمینه علوم قرآنی مهارت داشتند.

وی با بیان اینکه یک نفر نمی‌تواند همه علوم را به صورت یکجا پاسخگو باشد و جواب شبهات را بدهد، تصریح کرد: فرهنگ اسلامی به اندازه‌ای وسعت دارد که یک نفر نمی‌تواند تمام مسائل مربوط به آن را پاسخ بدهد.

مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم با تاکید بر ضرورت تربیت دانشمندان دینی در رشته‌های گوناگون گفت: باید به اندازه‌ای طلاب علوم دینی در مسائل گوناگون مهارت داشته باشند که در همه کشورهای اسلامی بدانند در ایران اسلامی افرادی هستند که چنین مسائلی را می‌توانند به صورت علمی و واضح پاسخ دهند.

وی زنده بودن جریان عاشورا را در جامعه مورد توجه قرار داد و گفت: جریان عاشورا به خوبی در جامعه نهادینه شده است، ولی مسائل دیگری مانند غدیر و‌ امامت حضرت ولی عصر (عج) مغفول مانده که باید به آنها توجه شود.

این مرجع تقلید با درخواست از رسانه‌های جمعی به ویژه صدا و سیما اظهار کرد: رسانه‌ها باید برای نهادینه کردن مسائل مربوط به غدیر و امامت حضرت ولی عصر (عج) برنامه داشته باشند تا به اثرات مبارک آن در جامعه برسیم.

نوری‌همدانی با بیان اینکه دشمن در تلاش است از روز نهم ربیع‌الاول برای تفرقه میان مسلمانان استفاده کند، ادامه داد: باید این مسئله گفته شود که روز نهم ربیع الاول مقارن با روز ولایت امام زمان (عج) است و نشان دهیم که این روز برای شیعیان روز عید است.

این مرجع تقلید در بخش پایانی سخنانش گفت: حوزه علمیه باید رشته‌ای در زمینه مهدویت طراحی کند که در آن رشته شئون مهدوی حفظ و کلاس‌های آن بسیار باشکوه برگزار شود.




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 10:50 صبح
نهیب ابنزیاد به عمر سعد برای مهلتدادن به سیدالشهدا(ع)
نظرات ()

مقتل‌خوانی/4
نهیب ابن‌زیاد به عمر سعد برای مهلت‌دادن به سیدالشهدا(ع)

ابن‌زیاد به عمربن‌سعد نوشت: من تو را به سوی حسین نفرستادم تا نگهبانش باشی و مهلتش بدهی و به سلامت و بقا امیدوارش کرده و نزد من شفاعتش کنی، ببین اگر حسین و یارانش این حکومت را نپذیرفتند به آنها حمله کن تا همه را بکشی!

خبرگزاری فارس: نهیب ابن‌زیاد به عمر سعد برای مهلت‌دادن به سیدالشهدا(ع)

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در میان حوادث تاریخ اسلام، حادثه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب پاک ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نوشتاری که در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب «معالم المدرستین» علامه سیدمرتضی عسکری؛ مورخ و صاحب‌نظر برجسته تاریخ اسلام است که از منابع دست اول و استنادات بی‌شمار به منابع اهل سنت به رشته تحریر درآمده است.

 

نقل شده است که عبیدالله‌ابن‌زیاد، شمر را خواست و به او گفت:‌ «این نامه را به عمربن‌سعد برسان. او باید به حسین و یارانش پیشنهاد کند تسلیم حکم من شوند؛ اگر پذیرفتند، آنها را به سلامت نزد من بفرستد و اگر نپذیرفتند، با آنها بجنگد. اگر او انجام داد، نسبت به او فرمان‌پذیر باش و اطاعت کن و اگر نپذیرفت، تو با آنها بجنگ که (در آن صورت) فرمانده سپاه تو خواهی بود. آن‌گاه به او حمله کن و گردنش را بزن و سرش را نزد من فرست.»

نقل می‌کند که ابن‌زیاد سپس به عمربن‌سعد نوشت: «اما بعد، من تو را به سوی حسین نفرستادم تا نگهبانش باشی و مهلتش بدهی و به سلامت و بقا امیدوارش کرده و نزد من شفاعتش کنی، ببین اگر حسین و یارانش این حکومت را پذیرفتند و تسلیم شدند، آنها را سالم نزد من بفرست و اگر نپذیرفتند، به آنها حمله کن تا همه را بکشی و مثله کنی که سزاوار آن هستند و اگر حسین کشته شد، سینه و پشتش را لگدکوب اسبان کن که او فرمان‌ناپذیر و سرکش راهزن و ستمگر است.

البته من خود می‌دانم که او پس از مرگ آسیبی نمی‌بیند، ولی با خود عهدی کرده‌ام که اگر او را کشتم، با وی این‌چنین کنم. حال اگر پذیرفتی و فرمان ما را اجرا کردی، پاداش افراد حرف‌گوش‌کن و مطیع را می‌گیری و اگر نپذیرفتی، از کار ما و سپاه ما کناره بگیرد و لشکر را به شمربن‌ذی‌الجوشن بسپار که ما دستورمان را به او داده‌ایم. والسلام.»

* امان‌نامه ابن‌زیاد به عباس(ع) و برادرانش

نقل می‌کند که شمر نامه را گرفت و با عبدالله‌بن‌ابی‌المحل برخاستند و عبدالله گفت: «خدا امیر را سلامت بدارد، خواهرزاده‌های ما با حسین هستند؛ اگر صلاح می‌دانید، برای آنها امان‌نامه‌ای بنویسید، ابن‌زیاد گفت: «آری، با دیده منت.» و به کاتب خود دستور داد امان‌نامه را بنویسد و عبدالله آن را با غلام خود کُزمان، به آنجا فرستاد و هنگامی که رسید، آنان را صدا زد و گفت: «این امانی است که دایی شما فرستاده است.» و آن جوان‌مردان گفتند: «به دایی ما سلام برسان و بگو: نیازی به امان شما نداریم. امان خدا برتر از امان فرزند سمیه است.»

نقل می‌کند که شمربن‌ذی‌الجوشن نامه ابن‌زیاد را برای عمربن‌سعد آورد و برای او خواند. عمر به او گفت:‌ «وای بر تو! تو را چه می‌شود؟! خدا خانه‌ات را ویران کند و آنچه را که با آن به نزد من آمدی، زشت گرداند! به خدا قسم من یقین دارم که تو رأی او را زده‌ای تا پیشنهاد مرا نپذیرد. تو کاری را که به اصلاحش دل بسته بودیم، خراب کردی. به خدا قسم حسین تسلیم نمی‌شود. سرشت او تسلیم‌ناپذیر است.» شمر به او گفت: «به من بگو چه می‌کنی؟ آیا فرمان امیرت را اجرا می‌کنی و دشمن او را می‌کشی؟ اگر نه، لشکر و سپاه را به من واگذار کن.» عمر گفت:‌ »نه،‌ تو را بهره‌ای نیست. من خود آن را برعهده می‌گیرم. تو فرمانده پیاده‌نظام باش.»

راوی نقل می‌کند که شمر آمد روبروی یاران حسین(ع) قرار گرفت و ایستاد و گفت: «خواهرزاده‌های ما کجا هستند؟»‌عباس(ع) جعفر(ع) و عثمان(ع)، فرزندان علی(ع) به سوی او رفتند و گفتند: «تو را چه شده و چه می‌خواهی؟» گفت: «ای خواهرزاده‌های من، در امان هستید.» آن جوانمردان به او گفتند: «لعنت خدا بر تو و بر امان تو باد، اگر دایی ما هستی! آیا ما را امان می‌دهی، ولی فرزند رسول‌الله را امانی نیست؟»




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/7/29
زمان : 9:28 صبح
سزای کسی که آرزو کرد امام حسین(ع) تشنه شهید شود
نظرات ()

مقتل‌خوانی/3
سزای کسی که آرزو کرد امام حسین(ع) تشنه شهید شود

عبدالله‌بن حصین فریاد زد: «حسین! آیا این آب را نمی‌بینی که مثل گستره آسمان (صاف و گسترده) است؟ به خدا قسم قطره‌ای از آن را نمی‌نوشی تا تشنه بمیری.» حسین(ع) گفت:‌ «خدایا! او را تشنه بمیران و هرگز نیامرز!»

خبرگزاری فارس: سزای کسی که آرزو کرد امام حسین(ع) تشنه شهید شود

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در میان حوادث تاریخ اسلام، حادثه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب پاک ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نوشتاری که در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب «معالم المدرستین» علامه سیدمرتضی عسکری؛ مورخ و صاحب‌نظر برجسته تاریخ اسلام است که از منابع دست اول و استنادات بی‌شمار به منابع اهل سنت به رشته تحریر درآمده است.

 

بلاذری در انساب الاشراف نقل می‌کند که ابن‌زیاد، عمربن‌سعد را روانه کربلا کرد و فراخوان عام داد که همه مردم باید در پادگان نخیله حاضر شوند و هیچ‌کس تخلف نکند. او به منبر رفت و معاویه را ستایش کرد و از احسان و بخشش و توجهش به مرزداران سخن راند و الفت و هم‌بستگی و یکپارچگی دوران او را یادآور شد و گفت: «یزید پسر اوست، با همان روش و منش؛ راهش را ادامه و سیره او را برپا می‌دارد و اکنون، صد درصد بر حقوق و پاداش شما اضافه کرده است. پس هیچ‌یک از کارآگاهان و کلانتران و کاسبان و ساکنان شهر نباید برجای بمانند و همگی باید بیرون بروند و با من اردو بزنند. از فردا هر کس را بیابیم که سرپیچی کرده باشد، در امان نخواهد بود.»

سپس از شهر خارج شد و اردو زد و حصین‌بن‌نمیر را که با چهار هزار نیرو در قادسیه بود، فرا خواند و او با همراهانش به نخیله آمد.

پس از آن کثیر بن شهاب حارثی و محمدبن‌اضعث و اسماءبن‌خارجه را خواست و گفت: «در بین مردم گشت بزنید و آنها را به اطاعت کردن و مقاومت وا دارید و از سرانجام کار و فتنه و نافرمانی بترسانید و دل‌گرمشان کنید که پادگان بیایند.» آنها نیز به کوفه رفتند و به گشت‌زدن پرداختند و عده‌ای را تنبیه کردند و سپس به ابن‌زیاد ملحق شدند و تنها کثیربن‌شهاب باقی ماند که با شدت و قدرت در کوفه گشت می‌زد و مردم را جمع می‌کرد و از فتنه و تفرقه و یاری حسین(ع) برحذر می‌داشت.

ابن‌زیاد همچنین دو روز بعد، حصین‌بن‌نمیر را با همان چهارهزار نیرویی که همراه او بودند، به سوی حسین(ع) فرستاد و بعد، حجاربن‌ابجر را با هزار نفر به دنبال او روانه کرد. در این بین شبث‌بن‌ربعی تمارض کرد، ولی ابن‌زیاد او را خواست و مجبورش ساخت تا با هزار نفر به سوی حسین(ع) برود و او قبول کرد و راه افتاد. وضعیت طوری بود که به خاطر کراهت داشتن از این کار، هر فرمانده‌ای که با هزار نیرو حرکت می‌کرد، با سیصد یا چهارصد نفر و یا کم‌تر از آن به مقصد می‌رسید. ابن‌زیاد، همچنین یزیدبن‌حارث را با هزار نیرو یا کم‌تر، روانه کرد. او سپس عمروبن‌حریث را در کوفه جانشین خود کرد و به «قعقاع‌ بن‌ سوید» دستور داد تا با سوارانش در کوفه گشت بزنند و او مردی از قبیله همدان با که برای طلب ارث به کوفه آمده بود، دستگیر کرد و نزد ابن‌زیاد برد و او را کشت. وضع طوری شد که هیچ فرد بالغی در کوفه نماند، مگر آنکه به اردوگاه نخیله رفت.

ابن‌زیاد پس از آن، از صبح تا شب گروه‌های بیست نفره و سی نفره و پنجاه نفره و صد نفره را از نخیله به یاری عمربن سعد می‌فرستاد. در «مثیرالاحزان» آمده است که تعداد نیروهای دشمن، در ششم محرم، به دویست هزار نفر رسید.

بلاذری در انساب‌الاشراف نقل می‌کند که ابن‌زیاد دیده‌بان‌ها را بر دروازه‌های کوفه گماشت تا مبادا کسی از افراد رزمنده از آنجا بگذرد و به یاری حسین(ع) برود و اطراف کوفه را با نگهبانان مسلح مسدود کرد و فرماندهی آن را به «زَحر بن‌ قیس» سپرد و فاصله میان خود و سپاه عمربن سعد را با سواران تیزچنگ و تیزرو پر کرد تا اخبار وقایع را لحظه به لحظه به او برسانند.

* بستن آب بر امام(ع)

طبری از قول حمیدبن‌مسلم نقل می‌کند که ابن‌زیاد به عمربن‌سعد نوشت: «اما بعد، حسین و یارانش را از دسترسی به آب محروم کن. نباید قطره‌ای از آن بنوشند. همان طور که با آن مرد پرهیزگار پاک مظلوم، امیرالمؤمنین، عثمان‌بن‌عفان، رفتار شد.»

نقل می‌کند که عمربن سعد نیز عمروبن‌حجاج را به همراه پانصد سوار، مأمور شریعه فرات کرد تا در آنجا موضع بگیرند و بین حسین(ع) و یارانش با آب فاصله بیاندازند تا نتوانند قطره‌ای از آن بنوشند. این اقدام سه روز قبل از کشته شدن حسین(ع) بود.

در این هنگام عبدالله‌بن‌حصین فریاد زد: «حسین! آیا این آب را نمی‌بینی که مثل گستره آسمان (صاف و گسترده) است؟ به خدا قسم قطره‌ای از آن را نمی‌نوشی تا تشنه بمیری.» حسین(ع) گفت:‌«خدایا! او را تشنه بمیران و هرگز نیامرز!»

حمیدبن‌مسلم نقل می‌کند: «به خدا قسم پس از واقعه کربلا درحالی که بیمار بود، به عیادتش رفتم و به خدای یگانه بی‌همتا قسم که دیدم آب می‌نوشید تا باد می‌کرد و سپس آن را بالا می‌آورد و دوباره می‌نوشید تا پر آب می‌شد و سیراب نمی‌شد. این روند ادامه یافت تا اینکه جان داد.»

* درگیری بر سر آب

نقل می‌کند که هنگامی که تشنگی حسین(ع) و یارانش شدت یافت، برادرش عباس(ع) را خواست و او را به همراه سی نفر سوار و بیست نفر پیاده و بیست مشک، مأمور آوردن آب کرد. آنها شبانه رفتند تا نزدیک آب شدند. نافع‌بن‌هلال با پرچم پیش رفت و عمروبن حجاج گفت:‌ »چه کسی هستی؟ پیش بیا ببینم برای چه آمده‌ای؟» نافع گفت: «آمده‌ایم از این آب که بر روی ما بسته‌اید، بنوشیم.» عمرو گفت: «بنوش که گوارایت باشد.» نافع گفت: «نه، به خدا قسم تا زمانی که حسین(ع) و یارانش تشنه باشند، قطره‌ای از آن را نمی‌نوشم» و ناگهان همگی بر او ظاهر شدند. عمرو گفت: «نه، اینها نباید از این آب بنوشند. ما را در اینجا گذاشته‌اند تا آنها را از آن محروم کنیم.»

درنهایت پیش رفتند و (نافع) به پیاده‌ها گفت: «مشک‌های خود را پر کنید» و آنها نیز به سرعت آب برداشتند و عمروبن‌حجاج و یارانش به آنها حمله‌ور شدند و عباس‌بن‌علی(ع) و نافع‌بن‌هلال به مقابله پرداختند و از پس آنها برآمدند و با مشک‌های پر، برگشتند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/7/29
زمان : 9:27 صبح
وقتی «جبرئیل» پیامبر(ص) را از مصیبت کربلا آگاه کرد
نظرات ()

مقتل‌خوانی/ 2
وقتی «جبرئیل» پیامبر(ص) را از مصیبت کربلا آگاه کرد

جبرئیل به رسول خدا گفت: دوستش داری؟ فرمود: آری، جبرئیل گفت: امت تو به زودی او را می‌کشند! اگر می‌خواهی خاک سرزمینی را که در آن کشته می‌شود به تو نشان می‌دهم. فرمود: آری، جبرئیل بالش را بر زمین کربلا گسترد و آن را به پیامبر نشان داد.

خبرگزاری فارس: وقتی «جبرئیل» پیامبر(ص) را از مصیبت کربلا آگاه کرد

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در میان حوادث تاریخ اسلام، حادثه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب پاک ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نوشتاری که در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب «معالم المدرستین» علامه سیدمرتضی عسکری؛ مورخ و صاحب‌نظر برجسته تاریخ اسلام است که از منابع دست اول و استنادات بی‌شمار به منابع اهل سنت به رشته تحریر درآمده است.

 

«ابومخنف» نقل می‌کند: صبح که فرارسید امام پیاده شد، نماز گزارد و با شتاب سوار شد و یارانش را به سمت چپ کشید تا از سپاه حر جدا شوند؛ چراکه حربن یزید می‌آمد و راهشان را تغییر می‌داد و آنها راه حر را تغییر می‌دادند و هرگاه می‌خواست آنها را به سوی کوفه ببرد به شدت امتناع می‌کردند و پیوسته حرکت می‌کردند تا به نینوا رسیدند سرزمینی که حسین علیه‌السلام در آن توقف کرد.

نقل می‌کند که ناگهان دیدند سواری مسلح و کمان‌دار از کوفه می‌آید. همگی منتظر او شدند و چون به آنها رسید، به حرّبن‌یزید و یارانش سلام کرد و بر حسین(ع) و یارانش سلام نکرد. سپس نامه عبیدالله‌بن‌زیاد را به حر داد که در آن آمده بود: «اما بعد، نامه‌ام که به تو رسید و فرستاده‌ام را که دیدی، حسین را متوقف کن و جز در وادی خشک و بی‌آب و علف و بی در و دیوار متوقفش نکن. من به فرستاده‌ام دستور دادم همراه تو باشد و از تو جدا نگردد تا وقتی که فرمانم را اجرا کنی و او خبرش را به من برساند. والسلام».

نقل می‌کند که حر‌ نامه را خواند و به آنها گفت: «این نامه امیر عبیدالله‌بن‌زیاد است. به من دستور داده است تا در همان مکانی که نامه‌اش به من می‌رسد، شما را متوقف کنم و این فرستاده اوست که فرمانش داده از من جدا نشود تا دستورش را اجرا کنم، در این هنگام یزیدبن‌زیاد کندی، متوجه فرستاده ابن‌زیاد که از قبیله کنده بود شد و جلوی او ایستاد و گفت: «تو مالک‌بن نسیری؟» گفت: «آری!» گفت: «مادرت بر تو بگرید! این چه نامه‌ای است که آورده‌ای؟!» او گفت: «پروردگارت را نافرمانی کردی و امامت را اطاعت کردی تا نابود شدی؟! ننگ و نار بدست آورده‌ای.» خدای عزوجل می‌فرماید:«جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ لَا ینصَرُونَ»؛ «آنها را امامانی قرار دادیم که به جهنم فرا می‌خوانند و روز قیامت یاری نمی‌شوند! و امام تو چنین است.»

تغییر مسیر به سمت کربلا

نقل می‌کند که حر، حسین(ع) و یارانش را تحت فشار گذاشت تا در آن مکان بی‌آب و آبادی توقف کنند. آنها گفتند: «بگذار در این آبادی یعنی نینوا یا غاضریه، یا آبادی دیگری یعنی شفیه، پیاده شویم.» او گفت: «نه! به خدا قسم نمی‌توانم. این مرد آمده تا مراقب من باشد.» زهیرین قین گفت: «یابن‌رسول‌الله! جنگ با این‌ها خیلی آسان‌تر از جنگ با کسانی است که خواهند آمد. به جان خودم قسم که در آینده با سپاهی روبه‌رو می‌شویم که توان مقابله با آن را نداریم». حسین(ع) به او گفت:‌ »من آغاز کننده جنگ نخواهم بود».

در کتاب اخبار الطول آمده است که زهیر گفت: «در اینجا، نزدیک ما، قریه‌ای است با موانع طبیعی و در محاصره فرات که تنها از یک راه قابل دسترسی است.» حسین(ع) گفت: «نام آن قریه چیست؟» گفت: «عقر» حسین(ع) گفت: «از عقر به خدا پناه می‌بریم.» حسین(ع) به حر گفت: «کمی جلوتر می‌رویم و پیاده می‌شویم.» و رفتند تا به کربلا رسیدند.

آن‌گاه حر و سپاهش پیش روی حسین(ع) ایستادند و مانع حرکت‌شان شدند و حر گفت: «در همین مکان پیاده شو که فرات نزدیک توست.» حسین(ع) گفت: «نام این مکان چیست؟» گفتند: «کربلا...» امام(ع) فرمود: «سرزمینی که دارای سختی و مشکلات است. پدرم هنگام رفتن به صفین از این مکان گذشت و من همراهش بودم که ایستاد و درباره آن سؤال کرد و چون نامش را شنید، فرمود: اینجا محل توقف کاروان‌شان است. اینجا ریزش‌گاه خون‌های‌شان است؛ و چون درباره آن سؤال کردند، فرمود: گران‌مایگانی از آل بیت محمد(ص) در اینجا توقف می‌کنند.» و بعد مشتی از خاک آن را گرفت و بود کرد و گفت: «به خدا قسم این همان سرزمینی است که جبرئیل به رسول خدا گفت که من در آن کشته می‌شوم.» این موضوع را ام‌سلمه به من خبر داد و گفت:‌ جبرئیل نزد رسول خدا بود و تو با من بودی و گریستی؛ پیامبر فرمود: پسرم را آزاد بگذار. من رهایت کردم و او تو را گرفت و بر دامن نهاد.

جبرئیل گفت: دوستش داری؟ فرمود: آری، جبرئیل گفت: امتت به زودی او را می‌کشند. اگر می‌خواهی خاک سرزمینی را که در آن کشته می‌شود به تو نشان می‌دهم. فرمود: آری، می‌خواهم. جبرئیل بالش را بر زمین کربلا گسترد و آن را به پیامبر نشان داد.»

در روایاتی دیگر نقل شده است که هنگامی که حسین‌بن علی(ع) محاصره شد، پرسید: «نام این سرزمین چیست؟» گفته شد: «کربلا». گفت: «چه راست گفت پیامبر خدا، حقا که اینجا سرزمین کرب و بلا است!»

مورخان می‌گویند که سپس دستور داد بارها را زمین بگذارند و آن در روز چهارشنبه اول محرم یا پنج‌شنبه دوم محرم سال 61 هجری بود.

هنگامی که در کربلا توقف کرد، به محمدبن حنفیه و گروهی از بنی‌هاشم نوشت: «اما بعد، گویا دنیا هرگز نبوده است و گویا آخرت همواره ثابت است.»




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/7/29
زمان : 9:27 صبح
اولین گفتوگوی حُر با امام حسین(ع) به روایت علامه عسکری
نظرات ()

مقتل‌خوانی/1
اولین گفت‌وگوی حُر با امام حسین(ع) به روایت علامه عسکری

امام حسین(ع) به حر گفت: مادرت به عزایت بنشیند! حر گفت: به خدا قسم اگر کس دیگری غیر از تو این را به من گفته بود پاسخش را در به عزا نشستن مادرش به عینه می‌دادم؛ ولی حق ندارم نام مادرت را جز به بهترین وجه ممکن بر زبان آورم!

خبرگزاری فارس: اولین گفت‌وگوی حُر با امام حسین(ع) به روایت علامه عسکری

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در میان حوادث تاریخ اسلام، حادثه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب پاک ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نوشتاری که در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب «معالم المدرستین» علامه سیدمرتضی عسکری؛ مورخ و صاحب‌نظر برجسته تاریخ اسلام است که از منابع دست اول و استنادات بیشمار به منابع اهل سنت به رشته تحریر درآمده است.

 

طبری آورده است که حُر به دستور حُصَین بن نُمَیر با هزار سوار از قادسیه آمده بود زیرا عبیدالله بن زیاد با شنیدن خبر خبر حرکت حسین علیه‌السلام دستور داد تا حصین بن نمیر که فرمانده نظمیه‌اش بود، حرکت کند و در قادسیه اردو بزند و منزل قطقطانه(1) را دیده‌بان بگذارد و حصین و حُر را برای مقابله با حسین(ع) فرستاد.

حر پیوسته در کنار حسین(ع) بود تا وقت نماز ظهر فرا رسید و حسین(ع) مؤذنش فرمود تا اذان بگوید و او اذان گفت و حسین در مقابل آنها قرار گرفت و حمد و ثنای خدا را به جای آورد و گفت: ای مردم! این عذر من نزد خدا و نزد شماست، من به سوی شما نیامدم تا آن گاه که نامه‌هایتان به من رسید و فرستادگانتان نزد من آمدند و یک صدا گفتند: به سوی ما بیا که ما امامی نداریم. شاید به وسیله تو، خداوند ما را بر مسیر هدایت جمع کند.

حال اگر بر همان چیزی که بودید، هستید من آمده‌ام. اکنون اگر عهد و پیمانی به من بسپارید که باعث اطمینانم شود وارد شهر شما می‌شوم و اگر این کار را نکنید  و ورودم را خوش نداشته باشید از شما روی گردانده و به جایی که از آنجا آمده بودم بازمی‌گردم.

راوی نقل می‌کند که مردم سکوت کردند و به مؤذن گفتند: اقامه بگو و او اقامه گفت و حسین(ع) به حر گفت: آیا می‌خواهی با همراهانت نماز بگزاری؟ گفت: نه! بلکه شما نماز می‌گزارید و ما به نماز شما اقتدا می‌کنیم.

حسین(ع) نمازش را با آنها به جای آورد. سپس امام وارد خیمه خود شد و یارانش نزد او جمع شدند و حر نیز به جایگاهش رفت و وارد خیمه خود شد و گروهی از یارانش نزد او رفتند و سپاهیانش نیز بازگشتند و در صف‌های پیشین خود قرار گرفتند و هریک از آنها عنان مرکب خود را گرفت و در سایه‌اش نشست تا عصر فرا رسید.

حسین(ع) دستور داد برای حرکت آماده شوند؛ سپس بیرون آمد و به منادی‌اش فرمود برای نماز عصر اذان و اقامه بگوید، پیش رفت و با آن جماعت نماز به جا آورد. سلام کرد و رو به سوی آنها کرد و حمد و ثنای خدا را به جا آورد و گفت:

اما بعد، ای مردم! اگر تقوا پیشه کنید و حق را مخصوص اهلش بدانید خداوند خشنودتر می‌شود؛ و ما اهل بیت برای ولایت و رهبری بر شما از این مدعیانی که به ناروا با ستم و و تجاوز بر شما حکومت می‌کنند بسی سزاوارتریم.

حال اگر ما را نمی‌پسندید و حق ما را به رسمیت نمی‌شناسید و نظر شما بر خلاف آن چیزی است که در نامه‌هایتان نوشتید و به فرستادگانتان گفتید، از شما منصرف می‌شوم. حر گفت: به خدا قسم ما از این نامه‌هایی که درباره آن صحبت می‌کنی بی‌خبریم! حسین(ع) گفت: ای عقبة بن سمعان! دو خورجینی که حاوی نامه‌های آنهاست بیرون بیاور. و او خورجین‌های پر از نامه را بیرون آورد و جلوی آنها پخش کرد. حر گفت: ما جزو کسانی نیستیم که به تو نامه نوشته‌اند بلکه ما مأمور شده‌ایم که وقتی تو را دیدیم از تو جدا نشویم تا تو را نزد عبیدالله بن زیاد ببریم و حسین(ع) گفت: مرگ به تو نزدیک‌تر از آنهاست.

*ممانعت از حرکت امام

سپس امام به یارانش فرمود: برخیزید و سوار شوید. آنها سوار شدند و منتظر ماندند تا زنانشان نیز سوار شوند، آن وقت به یارانش فرمود: بازمی‌گردیم. وقتی خواستند برگردند، سپاهیان حر مانع شدند و حسین(ع) به حر گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی؟حر گفت: به خدا قسم اگر کس دیگری غیر از تو این سخن را به من گفته بود و حال کنونی تو را داشت، پاسخش را در به عزا نشستن مادرش به عینه می‌دادم هر کسی که بود؛ ولی به خدا قسم که من حق ندارم نام مادرت را جز به بهترین وجه ممکن بر زبان آورم!

حسین(ع) به حر گفت: پس چه می‌خواهی؟ حر گفت: به خدا قسم می‌خواهم تو را پیش عبیدالله بن زیاد ببرم. حسین(ع) گفت: به خدا قسم از تو تبعیت نمی‌کنم. حر گفت: به خدا قسم من هم تو را رها نمی‌کنم.

این سخنان را سه بار تکرار کردند و چون گفت‌و گو زیاد شد حر به امام گفت: من مأمور جنگ کردن با تو نیستم فقط مأمورم از تو جدا نشوم تا به کوفه‌ات ببرم؛ حال اگر نمی‌پذیری، راهی انتخاب کن که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ راهی غیر از خواسته من و تو. تا به ابن زیاد نامه بنویسم و تو نیز اگر خواستی به یزیدبن معاویه و یا در صورت تمایل، به عبیدالله بن زیاد نامه بنویسی. شاید با این کار خدا به من عافیت عطا کند و مبتلا به کار تو نشوم. و راه سوی را نشان داد و گفت: از این طرف برو و از راه عذیب و قادسیه به سمت چپ رو کرد. حسین علیه‌السلام با یاران خود می‌رفت و حر او را همراهی می‌کرد.

پی‌نوشت:

1- مکانی است نزدیک به کوفه در مسیر جاده‌های خشکی کربلا




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/7/29
زمان : 9:26 صبح
90 ویژگی دعای سلامتی امام زمان(عج)
نظرات ()

با مراجعه به آیات و روایات، به‌راحتی می‌توان دریافت که با خواندن دعای فرج و سلامتی امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف حدود 90 فایده به ما می‌رسد که در ادامه می‌آیند.

با مراجعه به آیات و روایات، به‌راحتی می‌توان دریافت که با خواندن دعای فرج و سلامتی امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف حدود 90 فایده به ما می‌رسد که در ادامه می‌آیند.
گروه معارف - رجانیوز: با مراجعه به آیات و روایات، به‌راحتی می‌توان دریافت که با خواندن دعای سلامتی امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف حدود 90 فایده به ما می‌رسد که در ادامه می‌آیند. 
 
1- فرمایش امام زمان عج است که بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که همانا آن فرج شما است.
2- سبب زیاد شدن نعمت‌هاست
3- اظهار محبت قلبی به امام علیه‌السلام
4-  از نشانه‌های انتظار است
5-  مایه ناراحتی و وحشت شیطان لعین
6-  زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم‌السلام
7-  تعظیم خداوند و دین او
8-  ادا نمودن قسمتی از حقوق آن حضرت
9-  نجات یافتن از فتنه‌های آخرالزمان
10- حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام در حق قرائت‌کننده دعای فرج دعا می‌کند.
11- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال قرائت‌کننده دعای فرج می‌شود.
12- شفاعت پیغمبر صلی‌الله علیه‌ و آله شامل حال او می‌شود
13- این دعا فرمانبری امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست
14- سبب استجابت دعا می‌شود
15- ادا نمودن اجر و مزد رسالت است
16- مایه دفع بلاست
17- سبب وسعت روزی است
18- باعث آمرزش گناهان است
19- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری و خواب
20- سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت
21- از برادران پیغمبر ص خواهد بود
22- فرج مولای ماحضرت صاحب الزمان زودتر واقع خواهدشد
23- پیروی ازپیغمبر و امامان
24-وفای به عهد و پیمان خداوندی
25- آثار نیکی به والدین برای دعاکننده حاصل می‌گردد
26- فضیلت رعایت و ادای امانت برایش حاصل می‌شود
27- سبب زیادشدن اشراق نور امام عج در دل قرائت‌کننده دعای فرج می‌شود
28- طولانی شدن عمر
29- تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی
30- رسیدن به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند
31- هدایت به نور قرآن مجید
32- نزد اصحاب اعراف معروف می‌گردد
33- هدایت به نور قرآن مجید
34- ایمنی از عقوبت‌های اخروی
35- هنگام مرگ به او مژده می‌رسد و با او به نرمی رفتار می‌شود.
36- این دعا اجابت دعوت خدا و رسول الله صلی‌الله علیه و آله است.
37- با امیرالمومنین علیه‌السلام خواهد بود.
38- محبوب‌ترین افراد نزد خداوند خواهد بود.
39- عزیزترین و گرامی‌ترین افراد نزد پیغمبر می‌گردد.
40- قرائت‌کننده دعای فرج از اهل بهشت خواهد بود.
41- دعای پیغمبر شامل حالش می‌گردد.
42- کردارهای بد او به کردارهای نیک مبدل شود.
43- خداوند متعال در عبادت او را تائید فرماید.
44- با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می‌شود
45- ثواب کمک به مظلوم را دارد.
46- ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.
47- پاداش خون‌خواهی مولای مظلوم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام را دارد.
48- قرائت‌کننده دعای فرج شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار را می‌یابد.
49- نور او برای دیگران نیز - روزقیامت- درخشان می‌گردد
50- هفتاد هزار نفر از گنه‌کاران راشفاعت می‌کند
51- دعای امیرالمومنین علیه‌السلام درباره او در قیامت مستجاب می‌گردد.
52- بی‌حساب داخل بهشت می‌شود.
53- از تشنگی روز قیامت ایمن است.
54- جاودانه در بهشت خواهد بود.
55- مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.
56- روز قیامت هدیه‌های ویژه ای دریافت می‌دارد
57- خداوند از خدمت‌گذاران بهشت نصیبش فرماید.
58- در سایه گسترده خداوند قرار گرفته و رحمت براو نازل می‌شود. (مادامی که مشغول دعا باشد)
59- پاداش نصیحت مومن را دارد.
60- مجلسی که در آن برای حضرت قائم عجل‌الله تعالی فرجه دعاشود، محل حضور فرشتگان گردد.
61- دعاکننده مورد مباهات خداوند شود.
62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می‌کنند.
63- از نیکان مردم پس از ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌شود.
64- این دعا اطاعت از اولی الامر است که خداوند اطاعت‌شان را واجب ساخته است.
65- مایه خرسندی خداوند است.
66-مایه خشنودی پیغمبر می‌گردد.
67-این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
68- قرائت کننده دعای فرج از کسانی خواهدبود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد.
69- حساب او آسان می‌شود.
70- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.
71- این عمل بهترین اعمال است.
72. سبب دوری غصه‌هاست.
73 دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور امام است.
74- فرشتگان درباره قرائت‌کننده دعای فرج، دعا می‌کنند.
75- دعای حضرت سیدالساجدین شامل حال فرد می‌شود.
76- این دعا تمسک به ثقلین است.
77- چنگ زدن به ریسمان الهی است.
78- سبب کامل شدن ایمان است.
79- مانند ثواب همه بندگان به او می‌رسد.
80- تعظیم شعائر خداوند است.
81- این دعا ثواب شهید با پیغمبر را دارد.
82- ثواب شهید زیر پرچم حضرت قائم عجل‌الله تعالی فرجه الشریف را دارد.
83- ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام را دارد.
84- در این دعا ثواب گرامی داشتن شخص عالم است.
85- پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.
86- درمیان گروه ائمه اطهار محشور می‌شود.
87- درجات او در بهشت بالا می‌رود.
88- از بدی حساب روز قیامت ایمن باشد.
89- به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت نائل شود.
90- با شفاعت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها به رستگاری رسد.
 
برگرفته از کتاب مکیال‌المکارم تالیف مرحوم آیت‌الله سیدمحمدتقی موسوی اصفهانی



نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/7/9
زمان : 9:3 صبح
علل محدود بودن اطلاعات تاریخی درباره امام هادی(ع)
نظرات ()

محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ اسلام در گفتاری، علل محدود بودن اطلاعات ما درباره‌ شخصیت و سیره‌ آن حضرت را بررسی می‌کند.
خبرگزاری فارس: علل محدود بودن اطلاعات تاریخی درباره امام هادی(ع)

به گزارش خبرگزاری فارس، محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ اسلام در گفتاری، علل محدود بودن اطلاعات ما درباره‌ شخصیت و سیره‌ آن حضرت را بررسی می‌کند: اما عوامل مختلفی دست به دست هم داده‌اند و باعث شده‌اند که اطلاعات ما درباره‌ ائمه‌ اطهار و به‌ویژه سه تن از این بزرگواران بسیار محدود باشد؛ یعنی امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم‌السلام. در واقع ما نسبت به این دوره‌ زمانی دچار فقدان اطلاعات کافی هستیم.

*عمر امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم‌السلام کمتر از دیگر امامان بود

مهم‌ترین دلایل این محدودیت اطلاعات تاریخی درباره‌ زندگانی این سه امام و به‌ویژه امام هادی علیه‌السلام از این قرار است: نخست: عمر کم این بزرگواران. مدت عمر ایشان در قیاس با دیگر ائمه علیهم‌السلام کمتر بود و همین مسأله در محدود بودن اطلاعات ما از این بزرگواران مؤثر بوده است. این موضوع در مورد امام جواد و امام عسکری علیهم ا‌السلام نیز صدق می‌کند. امام جواد علیه‌السلام را در سن بیست‌وپنج سالگی به شهادت ‌رساندند و امام عسکری علیه‌السلام را در سن بیست‌وهشت سالگی.

*محصور بودن امامان جواد،‌هادی و عسکری علیهم‌السلام دلیل محدویت اطلاعات تاریخی است

عامل دوم، محصور بودن ایشان است. این امامان ما در حصر و تحت کنترل شدید بودند و به طور طبیعی مردم نمی‌توانستند با ایشان ارتباط برقرار کنند. در نتیجه مطالبی هم که از ایشان مورد ثبت و ضبط قرار ‌گرفته، اندک و محدود است. حتی وکلای امام هادی علیه‌السلام و کسانی که رابط آن بزرگوار با مردم بودند، در قالب چهره‌های ناشناس مانند دستفروش و دوره‌گرد و با احتیاط بسیار به خانه‌ی حضرت می‌آمدند و سؤالات خود را می‌پرسیدند و از آن حضرت کسب تکلیف می‌کردند.
حتی با وجود «زراقی» که حاجب و وزیر خلیفه و از شیعیان نفوذی به دستگاه خلافت بود، باز هم ارتباط با امام هادی علیه‌السلام به‌راحتی صورت نمی‌گرفت. تا آن‌جا که نقل شده یکی از یاران امام برای این‌که از حال امام خبر بگیرد، نزد حاجب ‌آمد، اما نمی‌دانست که حاجب شیعه است. صبر ‌کرد تا اطراف حاجب خلوت شود. حاجب که منظور او را فهمید و به او گفت: آمده‌ای تا از مولایت خبر بگیری؟ او پاسخ ‌داد که مولای من خلیفه است. حاجب ‌گفت: ساکت باش. من هم عقیده‌ی تو را دارم و این امام بزرگوار امام من و تو است. آن صحابی امام گفت: من خوشحال شدم وقتی دیدم حاجب هم شیعه است. بعد صبر ‌کردند تا فرصت مناسبی فراهم شود. سپس حاجب او را همراه پسربچه‌ای نزد امام ‌فرستاد. وقتی امام علیه‌السلام به سؤالات او پاسخ ‌دادند، به او ‌گفتند که به‌سرعت از آن‌جا بیرون برو، زیرا بودنت در آن‌جا برایت خطر دارد.
بنابراین ارتباط با امام هادی علیه‌السلام حتی با وجود شیعیان نفوذی در دستگاه خلفای عباسی به‌سختی صورت می‌گرفت و با خطرات بسیاری همراه بوده است. همین مسأله باعث شده که اطلاعات تاریخی چندانی از ایشان ثبت و ضبط نشده باشد.

*تاریخ اسلام را عمدتا افراد غیر شیعه نوشتند
عامل سوم این است که تواریخ را عمدتاً افراد غیر شیعه نوشته‌اند و اساساً زمانه، زمانه‌ شیعیان نبود. حکومت عباسی با قدرت و قوت بر امور نظارت می‌کرد و بسیاری از مورخان تنها به شرطی می‌توانستند دست به قلم ببرند که چیزی بنویسند که دستگاه خلافت می‌خواهد. بنابراین یا باید باب میل آنها می‌نوشتند یا این‌که چیزی نمی‌نوشتند و مثلاً از مسأله‌ای صرف ‌نظر می‌کردند. هر مسأله‌ای که دستگاه خلافت خوشش نمی‌آمد و از جمله هرگونه تبلیغ دشمنان دستگاه و ترویج آیین آنان نباید ثبت و ضبط می‌شد. بنابراین اگر هم کسی می‌خواسته مطالبی را از اهل بیت علیهم‌السلام و به‌خصوص در این موقع از امام هادی علیه‌السلام ثبت و ضبط کند، از ترس دستگاه خلافت از این کار منصرف می‌شد.

*مورخان به مسائل سیاسی عرصه سیاست توجه داشتند

 

عامل چهارم هم آن است که بیشتر مورخان به مسائل سیاسی و عرصه‌ سیاست عالم اسلام توجه داشتند. مثلاً بیشترین اطلاعات ما از زندگانی پر برکت امام رضا علیه‌‌السلام مربوط به آن مقطع کوتاه ولایتعهدی ایشان است. چون ولایتعهدی یک مسأله‌ی سیاسی بوده و به دستگاه خلافت هم مرتبط می‌شده، مورد توجه قرار می‌گرفته و راجع به آن قلم‌فرسایی می‌شده است. اما ما در مورد بقیه‌ عمر مبارک امام در دوران امامت ایشان اطلاعات چندانی نداریم و به‌ندرت مطالبی در این دوره در تاریخ وجود دارد. بنابراین با توجه به آن‌ که امامان ما و از جمله امام هادی علیه‌السلام در عرصه‌ی خلافت و حکومت حضور نداشتند، مطالب مربوط به ایشان هم از طرف مورخان به صورت مفصل مورد ثبت و ضبط قرار نگرفته است.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/2/2
زمان : 12:32 عصر
گفتگو با دکتر حشمت‎الله قنبری، استاد تاریخ اسلام درباره شرایط ام
نظرات ()

قیس جنگاورى شجاع و اثر گذار بود ، در کنار امیرالمومنین و امام حسن همچنان پابرجا ماند ، و بعد از خیانت عبید الله بن عباس حاضر به پیوستن به معاویه نشد. بعد از ماجراى فتح الفتوح حضرت امام حسن(ع) ، آن حضرت به قیس فرمان داد تا با معاویه بیعت کند ، قیس بدون اما و اگر تمکین کرد اما هیچگاه با معاویه نرمش نداشت و پیوسته او را مورد نقد هاى تند قرار مى داد.
قیس جنگاورى شجاع و اثر گذار بود ، در کنار امیرالمومنین و امام حسن همچنان پابرجا ماند ، و بعد از خیانت عبید الله بن عباس حاضر به پیوستن به معاویه نشد. بعد از ماجراى فتح الفتوح حضرت امام حسن(ع) ، آن حضرت به قیس فرمان داد تا با معاویه بیعت کند ، قیس بدون اما و اگر تمکین کرد اما هیچگاه با معاویه نرمش نداشت و پیوسته او را مورد نقد هاى تند قرار مى داد.

گروه تاریخ – رجانیوز: فرمایشات مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره مذاکرات هسته‎ای لوزان، همچنان منشاء تحلیل‎ها و تفسیرهای صاحب نظران حوزه‎های مختلف سیاسی، راهبردی و فرهنگی – اجتماعی است. اما شاید مشابهت سازی برخی اظهار نظرها پیش از این فرمایشات، در قبال مذاکرات لوزان با حوادث و وقایع صدر اسلام، جنبه‎ای باشد که کمتر به آن پرداخته شده است.

به همین مناسبت رجانیوز در گفتگویی که با دکتر حشمت‎الله قنبری، استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام انجام داده است، به بررسی این زاویه کمتر دیده شده از وقایع هفته گذشته پرداخته است. آنچه در ادامه می‎خوانید مشروح این گفتگوی تحلیلی – تاریخی است.

 

*در ادبیات تاریخ اسلام، نقشی که برای خواص جامعه در نظر گرفته می‎شود، نقشی تعیین کننده است، اگر بر آن مبنا بخواهیم شرایط امروز را تحلیل کنیم، در این شرایط حساس و پیچیده، خواص با چه رفتاری می‎توانند به یاری ولی و رهبر بپردازند؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

بنده معتقدم ما امروز در یکى از  حساس ترین و پیچیده ترین دوره هاى تاریخ معاصر ایران قرار گرفته‎ایم ، و آیندگان در رابطه با تدابیر و رفتار و اقدام ما به شکلى بسیار دقیق و کارشناسانه به بررسى و قضاوت خواهند نشست ، از سال پنجاه و هفت که حیات انقلاب اسلامى به بار نشست و مقدمات تاسیس یک نظام اسلامى را بر پایه قرآن و مکتب اهل بیت رقم زد تا به امروز فراز و نشیبهاى عجیب و شگفتى را پشت سر گذاشته ایم و نوعا در یک نگاه کلى بیراه نیست اگر ادعا کنیم همه گردنه ها و عقبه هاى اصلى مسیر انقلاب و نظام جمهورى اسلامى را ولو با هزینه‎هاى بسیار اما با توفیق پشت سر گذاشته ایم.

دنیاى امروز نه تنها انقلاب عظیم ما را تنها یک حادثه و یا یک تحول محبوس در یک قلمرو جغرافیایى نمى‎داند ، بلکه این نظام به عنوان حقیقتى انکار ناپذیر تمام اعتبار و حیثیت استکبار را به چالش کشیده و عطر معنویت و صداقت و شهامت و شجاعت و ظلم ستیزى خود را به عنوان یک عطیه الهى گرما بخش و معطر ساز زندگى امت اسلامى و آزادگان جهان کرده است.

امروز دیگر سخن از حذف انقلاب اسلامى نیست ، و ایران کشورى نیست که مسئول میزى در وزارت خارجه بریتانیا و یا ایالات متحده بتوانند سرنوشت آن را تغییر بدهند ، بلکه ایران عصر انقلاب اسلامى و حکومت در سایه سار با برکت ولایت و امامت ، کشورى است که به عنوان محور مقاومت اسلامى ، دامنه آزادیخواهى و اسلام طلبى مسلمانان آزاده در همه مذاهب اسلامى را به حقایق تابناک اسلام و قرآن معطوف کرده است و هر جا سخن از عزت و استقلال و مجاهدت وجود دارد روح معنوى انقلاب اسلامى در پیکر و جانهاى پاک مجاهدین سرافراز مسلمان است.

امروز چه بخواهند و چه نخواهند، قدرتهاى استکبارى نمى‎توانند خواسته هاى ظالمانه خود را به کرسى بنشانند، امروز اقتدار استکبار در جنوب لبنان و فلسطین مظلوم در هم شکسته است ، و سران و برنامه ریزان رژیم تبهکار و ضد بشرى اسرائیل خواب و خوراک راحت ندارند.

امروز خواست استکبار براى شکستن خط مقاومت در سوریه به یک شکست ذلت بار براى خودشان تبدیل شده است ، امروز عراق با اتکاء به توان نیروهاى توانمند خود با شکست و در هم کوبیدن تروریست‎هاى بین‎المللى استکبار نقشه‎هاى آنها و هم پیمانان حقیر منطقه‎اى آنها را نقش بر آب کرده است ، یمن مظلوم با مقاومتى شگفت و تدبیرى هوشمندانه و حلم و صبرى خردمندانه صداقت و ادعاهاى حقوق بشرى مدعیان بى‎اخلاق و مفسد جهان را به چالش کشیده، و دیرى نخواهد پائید که جهانیان با خشم توفنده و مجاهدت بهت‎آور رزمندگان مسلمان یمنى درماندگى و ذلت و تحقیر سران مرتجع و ضد اسلام عرب را به تماشا خواهند نشست ، و قلمرو مسلمانان نوعى از زندگى پاک و آرام و مستقل را تجربه خواهند کرد ، همه اینها آثار و برکات انقلاب اسلامى است.

انقلابى که تداوم آن و آثار و خیرات آن بیشتر از همه مرهون مدیریت خردمندانه و رهبرى شجاعانه سازش ناپذیر با ظلم امام امت و ولى امرى است که حقایق آرمانى انقلاب اسلامى امام خمینى را در جهان معاصر نهادینه سازى کرده است و با رشادت تمام ، محور وحدت و کلمه وحدت و انسجام مسلمانان آگاه و اسلام طلب است.

در کنار این حقیقت بى انکار ، ملت بزرگ ، بصیر ، ولى شناس ، بى توقع ، مظلوم و شجاع ایران پرچمدار اسلام و حقایق اسلامى در تاریخ معاصر جهان هستند ، که رفتار و عملکرد و عکس العمل انقلابى ملت ایران در همه صحنه‎هاى دفاع از اسلام و انقلاب و کشور نشان مى‎دهد که قاطبه ملت ایران خواص و فرزانگان جامعه بشرى هستند.

نمی‎خواهم بى انصافى کرده و نقش افراد و طبقات تاثیر گذار در کشور مانند شخصیتهاى سیاسى و مذهبى ، صاحب منصبان و دولت مردان ، اهالى قانونگزارى و مسئولین و خدمتگزاران کشور در قواى مدیریت کننده دیوانیان را نا دیده بگیرم ، اما وقتى شما با یک حساب سرانگشتى رئوس عملکردها و رفتارها و منازعات و اختلاف انگیزی‎هایشان را مورد بررسى قرار مى دهید ، مى بینید با امامت امت و امت امام فاصله معنا دارى دارند ، این قضاوت تقریبا با شدت و ضعف در همه سلایق سیاسى کشور قابل رصد کردن است ، به نوعى همه جناح‎هاى موجود در کشور از ولایت و مردم جامانده‎اند ، اگر این بخش مانند آحاد مردم به وظایف خود عمل مى کردند امروز روزگار شیرین ترى داشتیم و مردم بزرگ ایران لاجرم به تحمل بسیارى از سختی‎ها نبودند.

 

*رویکرد متفاوت خواص و یاران اصلی ولی و رهبر نظام اسلامی با آنچه که امام جامعه به عنوان چهارچوب و خط و مشی حرکت کلی جامعه اسلامی تعیین کرده است و به بیان شما جا ماندن خواص از امام و امت، می‎تواند چه تاثیری بر اجرای مهندسی کلان و راهبرد در نظر گرفته شده از سوی رهبر جامعه داشته با شد؟

بدون تردید در هر جایى ساز مخالف زدن آثار بسیار زیانبارى به جاى خواهد گذاشت ، البته این بدان معنا نیست که اظهار و ارائه نظر کارشناسى و حتى نقد به جا ، منطقى و خیرخواهانه نباید باشد ، هرگز! نقد و تضارب آرا و افکار موجب بالندگى و رسیدن به تصمیم درست خواهد بود ، اما آب به آسیاب دشمن ریختن ، روح و روان مردم را درگیر حاشیه‎هاى نامربوط کردن ، و هیبت دشمن را صد چندان ترسناک نشان دادن و توانائی‎ها و اقتدار خود را ندیدن ، نه خیرخواهانه است نه تولید کننده فکر و اندیشه صحیح است.

متاسفانه ضربات این نوع افراد موثر در دولت‎ها و گروه‎هاى فکرى و سیاسى جامعه بسیار سخت تر و کشنده تر از فتنه انگیزی‎هاى دشمن بوده است. شما ملاحظه کنید از ابتداى انقلاب ما با تحریم دست و پنجه نرم مى کنیم و کارى نبوده است که استکبار بتواند بر علیه ملت ایران انجام بدهد و نداده باشد ، خاصیت استکبار اینست که ملاحظه و حیا ندارد ، هیچ اندوه و درد و رنجى که متوجه ملت‎ها باشد او را نمى‎آزارد ، اما آنچه باعث ناراحتى و گلایه مندى جدى ملت ماست مماشات و مداراى با افراد و جریانهاى مفسد است ، امروز با  اختلاس ، ارتشاء ، و غارت اموال و دارائیهاى عمومى مدارا مى شود و شما هر دو جریان مدعى کشور را در این مدارا به یک اندازه سهیم دریافت خواهید کرد ، چرا؟!! هیچ اصلاح طلب و اصولگرایى نمى تواند و حق ندارد در مقابل فساد و غارت سکوت کند ، اما سوگمندانه شما مى بینید که با توجیهات دنیایى و حزبى و گروهى نه تنها سکوت مى‎کنند، بلکه در برخى موارد شریک فساد نیز هستند.

در همه حوزه‎ها اگر کنترل و نظارت نباشد ، این ویروس مهلک قابل انتقال است ، در عرصه سیاست ، در صحنه علم و فن آورى و دانش‎هاى مدرن و پیشرفته ، در روابط بین الملل مى‎بایست افرادى حضور داشته باشند که اولا از جنس مردم و ناب ترین مردم به لحاظ اعتقادى نسبت به اسلام و آرمانهاى انقلاب اسلامى باشند ثانیاً بیداردل و شجاع دل و با بن جان به قدرت پایان ناپذیر ملت معتقد باشند، ثالثاً بر میثاق‎هایى که بسته‎اند و قسم‎هایى که خورده‎اند به عنوان یک اساس  ومبناى ایمانى وفادار باشند.پیوسته و در همه حال عهد و پیمان و سوگندهاى خود را مرور کنند.

رابعا ً دشمن شناس باشند ، قدرت دشمن را افسانه اى نبینند و به توانائی‎هاى داخل کشور اعتماد و اتکاء کنند ، ضمن اینکه حسن ظن و اعتماد به دوستى و حسن نیت دشمن دقت و حسابگرى آنها را کاهش ندهد ، و از همه اینها مهمتر بدانند امت و امامى هشیار بر سر مصالح نظام کوتاه نخواهند آمد.

خوشبختانه امروز در حوزه مذاکرات هسته اى که حساسیت اول کشور ماست مردانى عهده دار این مسئولیت هستند که به نوعى از این ویژه گیها برخوردارند ، اما دشمن غدار و پیمان شکن و به سختى مکار است ، همانطوریکه ملت ایران به آنها اعتماد دارند ، آنان نیز به دغدغه هاى دلسوزان نظام احترام بگذارند ، با خبرگان و صاحب نظرانى که ممکن است دیدگاه‎هاى متفاوت با آنها داشته باشند،  بنشینند و گفتگو کنند. همیشه در اطراف ارباب قدرت و ریاست عده اى هستند که دور را نزدیک و نزدیک را دور  ، دوست را دشمن و دشمن را دوست نشان مى دهند ، باید مراقب آنها باشند ، این‎ها در بزنگاها بى وفائى مى‎کنند و در سختی‎ها میدان را خالى خواهند کرد ، به نیروهاى انقلاب ، دغدغه ها و دلواپسی‎هایشان احترام بگذارند ، هر زمزمه انتقادى را به منزله صداى اسرائیل دانستن نه خردمندانه است نه منصفانه است و نه اعتبار شرعى و عقلى دارد.   

 

*آیا اینکه خواص در مقاطع حساسی چون این روزها از رهبری تذکر نگیرند کفایت می کند یا آنکه از خواص انتظار تمهید و زمینه سازی پذیرش فرمایش ولی و رهبر جامعه اسلامی پیش از بیان علنی نظر ایشان وجود دارد؟

من معتقدم خواص جامعه و افرادى که مسئولیت بیشترى متوجه آنهاست ، به هر میزانى که مقامشان بالاتر و بزرگتر باشد ، به همان میزان مى بایست فرزانگى ، بصیرت ، فروتنى ، نصیحت پذیرى ، کم خواهى و پرکاریشان بیشتر باشد ، زیرا همگى ماموم هستند و ماموم صالح درد امام را به جان مى خرد و امر امام را امیر تدبیر و تصمیم خود مى گرداند ، خود را بلاگردان امام و امت مى سازد نه امام را توجیه کننده افعال خود مى‎نماید.

بالاخره هر کسى که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم از سوى مردم به عنوان اولیاء نعم مامور به انجام کارى مى‎شود،  مىبایست بر اساس میثاق و میزان و نقشه راهى که در اختیار اوست ماموریت‎هاى خود را دقیق و تا حد ممکن بدون نقص انجام دهد و مسئولیت کارهاى خود را بپذیرد.

واقعیت امور در حوزه هاى مختلف کشور اینست که مسئولین هر کدام به اقتضاى اختیارات خود مستقلا و در چهارچوب مقررات به وظایفشان عمل مى کنند ، و در انجام وظیفه ، اتخاذ روشها و تدابیر ى که درست تشخیص مى‎دهند با قدرت عمل مى‎کنند و معمولا نه نیازى به مجوز خاص گرفتن هستند و نه این کار را مى‎کنند ، * لذا مردانگى اینست که خاصه خرجى نکنند ، و بصورت تلویحى و یا به تصریح اعمال و تدابیر خود را به مرجع دیگرى منتسب نکنند ، و مسئولیت کارهاى خود را بپذیرند ، شایسته یک مدیر اسلامى و انقلابى اینست که خود را خرج نظام و ولایت و مردم بنمایند نه اینکه بر عکس عمل کنند

 

*می‎توانید مثال‎هایی تاریخی درباره تاثیر بی بصیریتی و عملکرد غلط خواص در بسته شدن دست ولی زمان را بیان بفرمایید.

ببینید شما با مطالعه تاریخ صدر اول اسلام از دوران رسول اکرم تا عصر امیرالمومنین علیهم‎السلام و در ادامه دوران حضرت امام مجتبى و حضرت سید الشهداء تا عصر امام صادق و نهایتا روزگار سخت و پر مشقت امام عسکرى علیهم السلام موارد عدیده اى از تاثیرات شگرف بصیرت و یا بى بصیرتى خواص در صیانت و دفاع از حریم حق و امام هر عصر از یک سو و یا تنهایى و غریب ماندن حجت خدا را مى توانید فهرست کنید.

در عصر رسالت شما با شخصیت‎هایى شناسنامه دار از مهاجرین و انصار مانند خالد بن ولید ، ابو عبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف ، سعد بن عباده و به شکلى ابولبابه اوسى برخورد مى‎کنید که اینها هم براى پیام‎آور اعظم ایجاد زحمت مى کردند و هم به نوعى بعدها مقدمات غربت اسلام و انحراف از اوامر و نواهى فرستاده خدا را رقم زدند.

در همان حال شخصیت‎هایى مانند عمار بن یاسر و مقداد بن اسود ، میثم تمار ، سلمان پارسى و ابوذر غفارى را ملاحظه مى کنید که از آغاز تا پایان حیاتشان بر صراط مستقیم الهى ماندند ، ولو اینکه در بخشى از عمر خود جز غصه و غم سهمى نداشته، اما جاودانه شدند. برخى نیز مانند عبد الله و عبید الله بن عباس و زبیر بن عوام در گذر روزگار از حالى به حالى درآمدند و در همراهى با امام زمان خود دچار سستى و غفلت شدند و با عمل و رفتار خود جان و دل امام زمانشان را آزردند و موجبات سلطه اغیار و اجانب را بر جامعه اسلامى پیامبر فراهم آوردند.

برخى در دوران غربت اسلام و تنهایى امام زمانشان موضعى حق طلبانه داشتند مانند جناب ابوذر غفارى در عهد عثمان و قیس بن سعد بن عباده در عصر امام مجتبى علیه السلام.

قیس جنگاورى شجاع و اثر گذار بود ، در کنار امیرالمومنین و امام حسن همچنان پابرجا ماند ، و بعد از خیانت عبید الله بن عباس حاضر به پیوستن به معاویه نشد. بعد از ماجراى فتح الفتوح حضرت امام حسن(ع) ، آن حضرت به قیس فرمان داد تا با معاویه بیعت کند ، قیس بدون اما و اگر تمکین کرد اما هیچگاه با معاویه نرمش نداشت و پیوسته او را مورد نقد هاى تند قرار مى داد.

مرحوم طبرسی، در جلد دوم احتجاج صفحه 294نوشته است «معاویه در ایّام حکومت خود به قصد حجّ وارد مدینه پیامبر شد و با کمال تعجب ملاحظه کرد که هیچکدام از بزرگان انصار به استقبال او نیامده‎اند ، وقتى وارد شهر شد و استقرار پیدا کرد علت عدم استقبال انصار را از آنها پرسید ، قیس بن سعد در نهایت صراحت و شجاعت و با عباراتى دقیق پاسخ داد و گفت : نیامدند زیراکه شترهایشان را در جنگ هاى بدر و احد و در رکاب رسول خدا(ص) نابود کرده اند ، در همان روزهایى که براى مهار و ضربه زدن به تو و پدرت ابوسفیان وارد جنگ شدند.این گونه رفتارها در حاى خود تعیین کنده و روشنگرانه بود.

در روزگار ما خواص جریان حق باید از جنس مالک بن حارث باشند ، در صلح و جنگ نگاهش به اشاره امام زمانش باشد ، معاویه زمانش را بشناسد و با او منطبق با امر و اراده ولى امرش رفتار کند. نه از امام زمانش جا بماند نه بر او سبقت بگیرد زیرا در هر دو حالت خطر گمراهى وهلاکت بسیار زیاد است و چه بسا که غبار فتنه ها قلمرو دید او را نسبت به امام حق تاریک سازد.

امروز به برکت قرآن و اهل بیت رسالت و هدایت با واسطه امام عصر روحى فداه و بصیرت و آگاهى ملت بزرگ ایران شرایط ما بسیار متین و مستحکم است ، ما مى‎توانیم با استفاده از این سرمایه‎هاى الهى از دستاوردهاى انقلاب اسلامى ، شرافتمندانه و مقتدارانه دفاع کنیم و با خدعه گرى دشمن مقابله کنیم و از آثار شرارتهایشان بکاهیم و فتنه انگیزی‎هایشان را خنثى کنیم. اما با هشیارى ، اتحاد و انسجام ملى ، و همدلى و هم زیانى دولت و ملت مى توان به راحتى از این عقبه نیز عبور کرد ، مشروط بر اینکه برداشت همه ما از همدلى و هم زبانى با تعریف و مفهومى انس بگیرد که خواسته امام و مقتداى ماست ، راه سخت و پر سنگلاخ اما پیمودنى است مشروط بر اینکه از امام جا نمانیم و سبقت نگیریم.

 

*تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.




نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/1/24
زمان : 1:5 عصر




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ